قلعه مالویل؛ نزاع برای بقا

به گزارش مجله فوتبال این با ما نیست که بگوییم زنده خواهیم ماند یا خواهیم مُرد. آدم برای این زنده است که به زندگی ادامه بدهد. زندگی مثل کار می مانَد، پس بهتر اینکه آن را به انجام رساند، نه اینکه هرجا مشکل شد، نیمه کاره ولش کند. این فرازی است از کتابی که در سال 1974 برنده دومین دوره جایزه یادبود جان کمپبل (John W. Campbell Memorial Award) شد. جایزه ای که هرسال ازسوی مرکز مطالعات آثار علمی تخیلی در دانشگاه کانزاس (Center for the Study of Science Fiction at the University of Kansas) به بهترین رُمان علمی تخیلی تعلق می گیرد.

قلعه مالویل؛ نزاع برای بقا

کتاب را روبر مرل (Robert Merle) نوشته است. نویسنده فرانسویِ زاده شده در شهر Tébessa الجزایر که پدرش در جنگ دنیای اول در تنگه داردانل کشته شد و خودش هم وقتی جنگ دنیای دوم شروع شد، به استخدام ارتش فرانسه درآمد. او اما در سال 1940 در تخلیه دانکرک در ساحل زویدکوت توسط آلمانی ها به اسارت درآمد؛ اما بعد که آزاد شد به نوشتن روی آورد، در دانشگاه ادبیات خواند و دکتری هم گرفت تا خاتمه در 28 مارس 2004 در منزل شخصی اش در شهر Montfort-lAmaury در فرانسه بر اثر حمله قلبی درگذشت، وقتی 96 سال داشت.

روبر مرل/ 20 ژانویه 1978/ عکس: Jack Garofalo /Getty Images

او در همه این سال ها سیزده کتاب نوشت که پنج تای آنها به فارسی ترجمه شده است. مرحوم ابوالحسن نجفی، نخستین مترجم آثار او در ایران بود و Week-end à Zuydcoote را در سال 1346 با عنوان شنبه و یکشنبه کنار دریا منتشر کرد. در سال 1352، احمد شاملو La mort est mon métier را با نام مرگ کسب و کار من است به چاپ رساند. مهدی سمسار نیز Madrapour او را با همان نامِ مادراپور در سال 1359 منتشر کرد. جزیره هم عنوان اثر دیگر او در ایران و با نام اصلی است که فرهاد غبرایی در سال 1363 به فارسی برگرداند.

و البته Malevil که آن را محمد قاضی، پنج سال پس از انتشار در فرانسه، در سال 1356 و در مجموعه انتشارات فرانکلین به چاپ رساند و در این سال ها، بارها ازسوی انتشارات نیلوفر و موسسه انتشارات امیرکبیر بازچاپ شده است و حالا، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، پس از آن طبعِ نخستین را، در هزارنسخه، با 565 صفحه در جامه ای تازه و در مجموعه ادبیات کلاسیک دنیاِ خود منتشر نموده است.

تصویر جلد نسخه اصلی قلعه مالویل

داستان کتاب، در مناطق روستایی کشور فرانسه و در اواخر قرن بیستم می گذرد. شخصیت اصلی کتاب امانوئل کمت (Emanuel Comte) است؛ مردی که سابقا مدیر مدرسه بوده و اکنون به کشاورزی و مزرعه داری روی آورده است. او همچنین یک قلعه قدیمی به نام مالویل در روستای مجاور دارد. کمت، مردی بسیار باانگیزه و قابل احترام بوده و به سیاست و رهبری علاقه نشان می دهد. امانوئل و چند تن از دوستانش، به هنگام شروع جنگی هسته ای، در انبار قلعه به سر می برند و همین موضوع باعث می گردد که آسیبی به آنها نرسد، اما همه چیز در اطراف آنها به خاکستر تبدیل می گردد. اعضای این گروه تصمیم می گیرند تا تحت رهبری امانوئل، به بازسازی پیرامون خود بپردازند و خیلی زود متوجه می شوند افراد و حیوانات دیگری نیز در مزارع و روستاهای مجاور توانسته اند از انفجار جان سالم به در ببرند. با گذشت زمان و پیشروی داستان، سروکله نجات یافتگان بیشتری پیدا شده و برخی از آنها با خود، مرگ و ویرانی را برای این اجتماع نوظهور به ارمغان می آورند. یکی از چالش های اصلی این جامعه در حال گسترش، مقابله کردن با تهدید فزاینده یک حکومت دیکتاتوری است که توانسته با یاری شورشیانی غارتگر، روستای همجوار آنها را تصرف کند.

این کتابِ هجده فصلی جملات کلیدی دارد که البته به لطفِ قلم محمد قاضی، چنین درآمده است؛ این هم یک نوع جنون آدم ها است که می خواهند همه چیز را بایگانی نمایند یا دو طریقه برای کتمان راز وجود دارد: خاموش ماندن یا پر گفتن و اینکه به قول معروف یک روز باید مُرد و همین خود دلیل بر این است که آدم احمق است، چون من هیچ لزومی در این مردن نمی بینم و یا یک وقت کم مانده بود با او ازدواج کنم و آنیس به سبب سرنگرفتن این وصلت نه تنها کینه ای از من به دل نگرفته بلکه در دوستی با من نیز پابرجاست. به همین جهت من به او احترام می گذارم. خیال می کنم از هزار دختر یکی هم واکنشی نظیر او از خود نشان نمی داد.

محمد قاضی

اما مرورِ چگونگی انتشار قلعه مالویل از زبان آقای مترجم و از خلال کتاب خاطراتش، شاید بد نباشد: ... پس از بازگشت به ایران و پس از چند روز استراحت به مرکز انتشارات فرانکلین رفتم تا سراغی از کتابم بگیرم و ببینم آیا به مرحله چاپ رسیده است یا هنوز در صف نوبت قرار گرفته است. در بنگاه فرانکلین نیز دوستان و آشنایانی داشتم که برای آن مؤسسه کار می کردند و نسبت به شخص من هم بی لطف نبودند. یکی از ایشان همان دوست بسیار دانشمند و مترجم ورزیده و کم نظیر یعنی جناب آقای ابوالحسن نجفی بود... کتاب قلعه مالویل را خودِ او به من داده و به ترجمه آن تشویقم نموده بود، و به همین جهت من ترجمه کتاب را به خودِ او اهدا نموده ام.

وقتی سراغ کتاب را می گیرد، به او می گویند کتاب در ویراستاری است. قاضی هم ناراحت می گردد که چرا باید ترجمه اش ویراستاری گردد و تهدید هم می نماید اگر ویراستار شما را نشناسم و به صلاحیتش اعتقاد نداشته باشم، کتاب را پس گرفته و به جای دیگر خواهد برد. اما وقتی می شنود، ویراستار، آقای دکتر ابوالحسن نجفی است، من از همین یک جواب خلع سلاح شدم و یقین کردم که نه تنها چنین ویراستاری از هرجهت صالح است، بلکه به راستی بی میل هم نبودم که کتابم پیش از چاپ به نظر او برسد و اگر ایراد یا اشتباهی در کارم باشد من به هدایت او به اصلاح آن بپردازم تا کتاب بی عیب و پیراسته از غلط به چاپ برسد.

او به اتاق نجفی می رود و پس از گپ وگفتی محبت آمیز، سراغ کتاب را می گیرد که شنیده ام که جناب عالی امر ویراستاری ترجمه مرا برعهده گرفته اید و از او می پرسد که چه ایرادهایی در آن یافته است که البته پاسخ نجفی، او را سخت مشعوف می نماید: شغل من در این مؤسسه ویراستاری ترجمه هایی است که برای چاپ به ما عرضه می گردد. کار من در تمام وقت اداری همین است و هرروز قسمت های از ترجمه های عرضه شده را می خوانم و به حک واصلاح آن ها می پردازم؛ و وقتی به راستی خسته می شوم و می خواهم نفسی تازه کنم، یا به اصطلاح خستگی در کنم و لذتی ببرم به خواندن ترجمه شما می پردازم. الحق که بسیار خوب کار نموده اید و من با خواندن ترجمه ات نه تنها لذت می برم، بلکه در برخی موارد که به راستی شیرین کاشته اید یادداشت هایی هم برمی دارم تا بعدها از آن استفاده دیگری بکنم. به هرحال، دست مریزاد که انصافا زبان روبر مرل را یافته و حق مطلب را چنان که باید ادا نموده اید.

نجفی، پنج شش مورد را به قاضی درباره ترجمه اش می گوید که او جز دو مورد بقیه را می پذیرد. چندی بعد، کتاب در 693 صفحه به چاپ رسید و پس از انتشار چنان استقبالی از آن شد که نسخه های آن در اندک مدت نایاب شد؛ به ویژه که سه هزار نسخه نیز بیشتر از آن چاپ نشده بود.

نمایی از فیلم مالویل

در سال 1981، فیلمی هم براساسِ کتاب قلعه مالویل، به همین نام، توسط کریستین دو شالون (Christian de Chalonge) ساخته شد که نقش نخست (امانوئل کمت) را میشل سرو (Michel Serrault)، بازیگر فقید فرانسوی ایفا می کرد و 120 دقیقه مدت داشت.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "قلعه مالویل؛ نزاع برای بقا" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "قلعه مالویل؛ نزاع برای بقا"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید